این روزها...!!!
این روز ها از کنار من که میگذری احتیاط کن
هزاران کارگر در من مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض است!قلبم محکوم شد به شکستن ، غرورم محکوم شد به شکستن ،
احساسم محکوم شد به بازی گرفتن و چشمانم محکوم شدند به باریدن
اما عشقت محکوم شد که بماند در تکه تکه قلبم و قطره قطره ی جانم.......
نظرات شما عزیزان:
اين ها ، آخرين سطرهاي من است
فرض کن که من
رويايي بودم
که از زندگي تو گذر کردم
و يا باراني بودم
که سيلاب شدم در کوچه هاي تان
سپس خاک ، آب را کشيد و
من محو شدم
شايد هم خوابي زيبا بودم
تو بيدار شدي و من رفته بودم
مرا زيبا به ياد بيار
زيرا من تو را آن گونه که هستي
دوست داشتم
من ، آخرين دوست تو
آخرين رازدار تو بودم که در آغوشم گريستي
و هيچ وقت ، کاستي هاي ات را
به رويت نياوردم
رنجيده خاطر شدم
اما سرزنش ات نکردم
مرا زيبا به ياد بيار
نامه هايي برايت نوشتم
شعرهايي برايت سرودم ، هر شب
که هنوز خيلي از آن ها را نخوانده اي
ثواب و عذابش ماند براي من
بي صدا از کنارت رفتم
و تو نيز مانند ديگران ، به رفتنم پي نبردي
مرا زيبا به ياد بيار
براي تو
شب هاي به ياد ماندني باقي گذاشته ام
براي تو خسته ترين سحرگاهان را
ليخندهايم ، چشم هايم و در آخر
صدايم را به يادگار گذاشته ام
زيباترين شعرهايم را
در نگاه چشمان تو خوانده ام
و سلام هايي ناگفته
در گوشه گوشه ي خانه
و خداحافظي
در تمام ايستگاه ها
به جا گذاشته ام
و تمام چيزهايي که در يک عشق
مي توان يافت
مرا زيبا به ياد بيار
خواب هايت روي زانوهايم را
نوازش انگشتانم لابلاي موهايت را
گرم کردن دستان يخ زده ات را
تمام لحظات شادماني ات را به ياد بيار
بوسه هايم روي پيشاني ات را
فکر کن
به کسي که هر لحظه مي تواند
در خانه ات را بزند
مي داني ، به شگفت آوردنت را دوست دارم
و اين آخرين سورپرايز من براي تو باشد
تمام روزهايي که با تو سپري کرده ام را
به آتش مي کشم
مي روم
مرا زيبا به ياد بيار
پاسخ:خیلی قشنگ بود اجی...مرسی
اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی
nasar 4 nasaram resid ?
پاسخ:اره هر4
تاش رسید خخخخخخخ
برچسبها: